اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۶۵ مطلب توسط « میلاد روان» ثبت شده است

شماره 5

سلام دوستانم

این ایام دچار خلا فکری شدم ، طبیعی است فکر ها و عقل های خام اینگونه اند دگر ، گاهی شیپور به اصطلاح روشن فکری را بر دست میگیرند و در آن میدمند و گاهی هم چیزی برای گفتن ندارند چرا که عملی نیست که انجام داده باشند که اکنون بخواهند زیبایی واکنش عمل خود را در عقل و نگاه خود ببینند ، سکوتی از جنس فریاد زیباست ولی نه برای ابلهانی همچون من که مدعی باشم سکوت کرده ام ، یا بگوییم سکوت کرده ایم ، چرا که سکوت ما لاک نیست که سرمان را  در آن بکنیم و به تفکرات بپردازیم ، این بار ساده مینونیسم.

بین آینه های وجود ما و وجود آنان که دوستشان داریم فاصله هایی بسیار که گام های اشک ، تاری دید ، خنده های خنده ، بوسه های بدهکارانه ، زلف و قلب و تا سرخی را طی  نکرده ایم و شاید هم ، دیگر شاید نه ، و هرگز طی نخواهیم کرد و همواره در جای خود در خال غلیطیدنیم گاهی غلطیدنی از جنس حیوانات و گاهی هم از جنس انسانی ، مشکل آنجاست ، آنان که میروند دیگر پشت سر خود را نمینگرند که بیابند و ببینند دیگران را که گاهی شرابی در دست دارند و نمیخورند و مدعی یافتن حقیقت ، حتی علمی

آینه را دوس داریم ولی برای به دست آوردن آینه هیچ تلاشی نمیکنیم و همگی آینه هایی یافته ایم از جنس خودمان و گاهی هم بدتر.

دوس دارم بگویم و شرح دهم کسانی را که خود را پشت سیاهی هایی پنهان میکنند ولی ترس اجازه نمیدهد ، امسال را سال خوبی از جهت تحصیلی برای همه شما و خودم آرزو میکنم ، ایکاش روزهای امسال سرشار از یاد باشد

والسلام./

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 4

به نام خدا

روزی یکی از دوستانم درباره مطلبی در اینترنت صحبت کرد در باب "آندلسی" کردن ایران ، دهنم شدیدا درگیر شد و پیگیر این موضوع در اینترنت و منابع نزدیکم شدم و به استدلال های رسیدم که منطبق بر موضوع جدیدی است که درحال نوشتنم شاید روزی حسرت نخورم که حرفایم در گلو ماند ، البته شاید ،حقیقتا آندلسی کردن ایران حقیقت دارد اما شاید لباسش لباس جدیدی باشد که از خلاقیت های ما ایرانیان بعید نیست ، و ایران را به سمت آندلسی کردن پیش میبریم! واین گناه ماست و بعد هم پشیمان ، نسل ما همان نسلی است که همه چیز را به ازای پول ، قدرت ، ثروت و سایست خود فدا خواهد کرد و البته بگویم فدا نکردن و بدست آوردن بهتر است که همه  برای رسیدن به اهدافمان است و اگر به گمان خود که گمان میکنیم عده ای هم در گمان خود میگویند  امام زمانی هم هست ، خب حکومت خواهد کرد پس یاریش میکنیم که شاید خشتی بر خشتی دگر از خشت هایمان  گذاشتیم اما تاریخ تکرار شدنی است و گاهی هم تکرار نشدنی که شاید این آغاز تکرار نشدنی هایش ما باشیم و حمایت های که شد و اتفاقاتی که افتاد و خواهد افتاد .

نسل من همان نسلی است که با این وضع آندلسی دیگر را در جامه ای دگر را به حقیقت خواهد نشاند ، "آندلسی دینی" که نام آن را حفظ خواهیم کرد و تمام اعضا آن را عوض خواهیم کرد، اندکی به سایست مداران یا اقتصادیون نسل خودمان بیاندیشیم و ببینیم آیا اندکی بوی از شعور و انسانیت خواهند برد و آیا کارزارهای آینده را محلی به جهتی تولد اصطلاحات جدید خواهند کرد ، مجبورم که بگویم ، "کمونیست دینی" ، "مارکسیست دینی" ، گنج های دینی و هزاران مورد دیگر را که با نام دین و با قرآن به نیزه کردن اتفاق خواهد افتاد، دارالحکومت های قبلی به یاد نبرده اند زمانی که به نام دین خشت خشت خون و طلا را بر روی هم میگذاشتند و اگر خطابشان میشد خطاب میکردن این برای خداست و این گنج نیست این ثروتی الهی است و یا غیر.

همه باید به یاد داشته باشیم که نسل ما باقی خواهد گذاشت برای نسل بعد تاریخ را و و اگر با این مفاهیم و این کارنامه امروزی گذری داشته باشیم به سال های نزدیک البته آینده خواهیم یافت که ایران را آندلس دیگری خواهیم کرد و البته جامه ای دگر را به آندلس نشان خواهیم داد و غبار پشیمانی بر روی صورت همگان خواهیم دید ، چرا که شکر گذار نخواهیم بود که اسلام را بیرون میکنیم و همچون آنان به دین پدران خود روی خواهیم آورد ، اینگونه نیست ، بلکه شاهکار ما متاسفانه اسلام جدید است  ، بنگریم که اکنون در نسل پدران خود نشانه هایی از آن دیده میشود و این یعنی آغاز یک پیچ عظیم که امکان دارد کنشی بد را همراه داشته باشد اگر از ایجاد کننده کنش فاصله بگیریم ، شاهکار ما را بسیاری آغاز کرده اند و غافلیم از آن که اسلام را دریابیم و اکنون سوال مهم اجتماعی ملت ما این شده است که "چرا زن چند شوهر نداشته باشد ؟"

شاید سوالی دقیق برای ملت ما باشد ، ملت ما یعنی نسل ما ، این نشانه ای است ، نشانه ای ساده باشد یا نشانه ای خموش ولی دریابیم ، بیاندیشیدم ، زمان در حال گذر است و نگذاریم که در آینده از جنس خودمان بر ما حکومت نکند ! اگر بر حال کنونی خود شاکر نباشیم این رحمت از ما فاصله خواهد گرفت و خواهیم دید سکوت هایی از جنس بیست و پنج ساله !

درست بیاندیشیم چرا که در حال آنیم که همه چیز را به بازی گرفته ایم و به هرکدام از بازی هایمان نیز اسم هایی میچسبانیم که اسلام بیشترین آمار را دارد در بین این اسم ها .

والسلام./

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

اندر واژه ها !

با ذکر واژه ای که واژه هایمان را با آن زیبا میکنیم
امروز همه ما در در میان واژه های در حال زندگی هستیم یا بهتر بگویم غرق در واژه هایی با معانی متعدد هستیم ، همین واژه ، واژه ای دیگر را فریاد میزند و واژه ای دیگر برای اثبات خود ، واژه ای دیگر را علم میکند ، هیچ کدام از ما در میان این واژه ها ، واژه  خود را نیافته ایم و بهتر بگویم در باتلاق واژه ها هستیم ، واژه های که گاهی خود ساخته ایم و گاهی آموخته ایم ، اما همه این واژه ها در واژه ای جمع شده اند که واژه ای آشنا است و با آن زندگی میکنیم ، در این میان، واژه هایی نیز یافت میشود که گاهی خیال میکنیم معنی آن را درک میکنیم و می آییم با واژه ای دیگر آن را از میان انبوه واژه ها تعریف میکنیم واین میشود که  واژه ای را برای خود تعربف کرده ایم و میگوییم واژه را یافتم ، اما واژه ای نیست که آن را درک کرده باشیم و باواژه ای دگر آن را تعریف کنیم ، این مشکل ما نیست ، مشکل آن کسی است که واژه را تعریف میکند ، البته واژه ها را چه کسی تعریف کرده است ؟ و چرا با این اشتیاق به تعریف واژه ها میپردازیم با واژه ها ، در حالی که اشتیاقی نداریم برای یافتن آن واژه ( کسی که واژه تعریف میکند).
واژه با واژه در تضاد است و گاهی هم در صلح ، اما واژه های مصلح را به خیال خود که میشناسیم و واژه های دگر را نمیشناسیم !، همه ما به هرسو که بنگریم واژه ای میابیم و آن را به دگر واژه ها موجود در میان واژه میافزایم و با خود میاندیشیم و از این واژه جدید  واژه ای دگر میسازیم ، اما حواسمان کو ؟، واژه ای دگر متولد شد و نامی ندارد ، این شاید از درد های ما باشد ، واژه ها را لمس نکردن و نفهمیدن و ساختن و گاهی تولد، همه اینها واژه های زندگی را گنگ و نامفهوم میکند ، واژه ها زندگی ماست و زندگی ما واژه است و نقل از دوستم که هیچگاه " واژه اتفاقی نیست" ( :-/ ).
اما واژه های در اطراف ما هستند که با واژه هایمان بازی میکنند و  بد واژه هایی درک میشوند، واژه های با واج آرای واژه ها ، سخت است مفهومش وسخت تر است درکش ، اما در میان این سختی ها تنها واژه است که سالم می ماند و سالم نیز به میان آن واژ ها میرود ، واژه های مصلح و شاید دگر واژه ها ، و عذاب آور است که میبینیم واژه هایی از واژهای دگر سرآریز میشود و گاهی هم آویزان و در آرزوی سقوط در واژه ای دگر یا بهتر بگویم در آرزوی هبوط نه سقوط
و واژه ، حضور و حرف و چشم و گوش در واژه های پلید امروزری ، واژه ها دگر آرزوی هبوط نمیکنند بلکه آرزوی مرگ از صورت این واژه ها هویداست و زیبایی این واژه آنجاست که واژه ای را در درون خود دارد که هیچ واژه ای بیان وصفش را ندارد اگر چه واژه ها واژه ها را نمیگویند اما واژه ای بهتر از آن واژه (بیان) نبود که بگویم .  واژه غرق شده است در میان واژه ای که همه برای بودن آن در تعریف واژه های دگر هستند ، واژه ها را یافتن ،دگر سرور نیست بلکه باید واژه ای دگر یافت و آن واژه را در آن پنهان کرد ، هیچ واژه ای جز  واژه ، آرامش بخش نیست اما واژه را یافتن صلب آرامش است.
دوستانم همه ما در طول تفکرات روزمره و شب مره واژه های را در حال تعریفم ولی بدانیم که زیبا گفته است آن واژه من ،که هیچ " واژه اتفاقی نیست " و همه بدانیم و تلاش کنیم که بفهمیم جواب " چرا شاعر نمیداند که واژه اتفاقی نیست"
در میان این واژه ها ، واژه ای خفته است و با خواب های شیرینش واژه ها  را آرامش میدهد و واژه های که سرخ شده اند گاهی با سیلی و گاهی هم ... و واژه های که بوی از واژه بودن نبرده اند اما واژه هایی هستند که هیچ سود و هدفی ندارند.
والسلام./
( در 200 روز عمرم)
موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

عید مبارک

سلام دوستانم

عیدمان مبارک

باشد که از این خانه و شهر که خارج میشویم ، صاحبش با لبخندی سرشار از عشق کنارمان باشد و ادامه راه را وخانه های بعدی را با استقبال و نشاط بیشتری طی کنیم ، وصال زیباست حتی وصال های زمینی اما وصال های لجن زاره کجا و وصال های از جنس " نفخت فیه من روحی" کجا!

وجود و کارزار ما یا لجن است یا روح ، با هرکدام که بیشتر باشیم ، بیشتر با ما خواهد بود.

عیدمان مبارک

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 3


به نام خدا

بسیاری بر این موضوع ایراد میگیرند که آیا این کلمات مذخرف و گاهی بدون معنی چه ارتباطی به نسل من دارد ، ماتریالیسم ، پراگماتیسم و ... ، برای نسلی که دیگر بهانه ای برای باختن ندارند ، بهانه ای برای نرسیدن و شکست و دروغ و اعتیاد ندارند ، اما این نسل جام جاودانگی را سر نکشیده است که بخواهد تا باد زنده باشد و ما همواره نسل بد باشیم و مصرف کننده و تحت نظر ، ما تولید کننده خواهیم شد ، کنترل کننده خواهیم شد و گاهی هم باید تاخت یعنی سوار بر مرکبی خواهیم شد که تنها او را دیده ایم  و گاها شنیده ایم باید خود را آماده کنیم که ترس پدرانمان را نداشته باشیم که آیا فرزندانمان در کجای این عالم زندکی خواهند کرد و چگونه خواهند زیست؟ ، آیا اجتماعی که آنها در آن خواهند ماند آسودگی را برای من به همراه خواهد داشت ، شاید در بسیاری از موارد جواب قاطعانه " نه " باشد .

حرف ر ا از هر طرفی که شروع کنم شاید ذهنمان را اذیت کند ، از الان بگویم و این تفکراتی که که اکنون در بسیاری حاکم است یا از آینده ای که دارد پیش میرود و ما تنها نظاره گر آن شده ایم ، رعب و وحشت من  ، من نه ، امثال بعضی ها بجا و کاملا منظقی است چرا که این نسل دارد نسلی را به جا میگذارد که همین سبک را دنبال نخواهد کرد بلکه بدتر از این نیز خواهد شد و بزرگترین خیانت نیز گذاشتن کلاهی بر سر اسلام به قطر 1400 سال است و به یادگار گذاشتن آن برای من و امثال من ، ما که در توان نداریم که اکنون را آباد کنیم بلکه باید جنگید برای فردا و برای طلوعی درخشان که در آن ترجیه نداد زر به خون ، پول به آبرو ، قدرت به نفس و انسانیت خود تعربفی به اسلام  ، نباید گذاشت که تفکر پیروی از انسانیت به دور از اسلام تحریفی در جامعه ریشه بدواند ، چرا که مدعی انسانیت و اخلاق هستند اما آنچه را که خود تعریف میکنند و همچون آتشی باشد بر تار و پود یک ملت ، چه بسیارند که دیگر از اسلام زده شده اند فقط به جهت ارائه اسلام دروغین در بطن جامعه توسط کسانی که پسوندهای الکی را بر نام هایشان میچشبانند و به نام اسلام زر و پول و قدرت در جیب های خود میریزند که فرزندانشان زمام این قدرت خود ساخته را در دست بگیرند و پشتشان گرم باشد که اگر خطاکاری گفت سلام ، با پول های ناب و زیبایش تهدید به برهم ریختن وضعیت یک جامعه کند و واقعا هم جامعه را بر هم بریزند نه حتی یک جامعه را بلکه سعی در بر هم ریختن یک گروه کند ، در حالی که نمیداند این پول های به یادگار گذاشته برای بعد از خود ، قدرت به جا نخواهد گذاشت ، بلکه ابتدا که اسلام را که با نام خود در نگاه دیگران در هم ریخته ای بلکه برای بعد از خود چیزی جز پوچی به جا نگذاشته ای .

اسلام به شدت بیمار است و تنها ما هستیم که نباید بگذاریم این روزنه امید و عاشقی از بین برود " ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" ،بسیاری از ما نگاهی پر از کینه به اسلام داریم و این از نفهمیدن و خریت ماست و جز این هیچ نیست ، چرا که با چیزی سنجیده ایم و ایمان پیدا کرده ایم که قطعا نفع ما را نخواسته است و هرگز نمیخواهد ، به چیزهایی نباید فکر کرد که تداعی کننده باطل ها باشد ، تداعی کننده عبرت ها باشد و اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد و بدانید که زندگی همه ما کنش دارد و واکنش، و همه چیز بر این اساس خواهد بود و لاغیر.

ِ
به داشته های خود ایمان داشته باشیم و آنها را در ترازویی قرار دهیم که بفهمیم تا چه حد میتواند بر آینده مفید باشد و آن را از باتلاق های روبرو و در آن نجات میدهد، وزن کنیم میزان داشته ها و وزن کنیم شمشیر خود را که چه مقدار میتواند ببرد و نابود کن آنچه را که مانع است برای برتر شدن و سربلند شدن در نزد پرودگار خویش ، اما در انتخاب ترازو دقت کنیم که این از جنس همان دوراهی های معروف است.

والسلام./

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

علی (ع)

سلام دوستان

تسلیت میگم شهادت بزرگ مرد تاریخ بشریت و ولی نعمت و رحمت انسان ها رو.

در باب علی نوشتن و گفتن کار هرکسی نیست و قاطعانه بگویم کار هیچ کسی نیست و اگر بگویم کسی علی را بعد از محمد(ص) نشناخت دروغ نگفته ایم و بزرگ نمایی هم نکرده ایم , علی بعد از پیامبر شاید قریب به نود روز بیشتر زندگی نکرد و روزهای سخت و عذاب آور او شروع شد ، و کسی هم بیان حرف های علی را نمیتواند درک کند و حرف هایش را بشنود ، علی بعد از فاطمه دیگر علی همیشگی نبود ، کسی توان شنیدن حرف هایش را نداشت جز چاه ، سخن علی کوه را متلاشی میکرد اما اشک های علی بود که آتش سخنان را خاموش میکرد که اگر اینگونه نبود زمین از آتشی گسترده میسوخت .

صدای راحت شدن علی از دست مردمان زمانه خود در آسمان پیچید ، صدای ناله های علی ، حرف هایش ، اشک هایش ، گفته هایش ، آنچه را دیده بود ،همه را در یک جمله خلاصه کرد و بانگش در عالمی پیچید که هرگزعلی را نشناخت ، " فزت ورب الکعبه" تمام رنج های علی در میان این چند کلمه هویداست ؛ غدیر ، خلافت ، فاطمه ، کوجه های خلوت و چادر خاکی ، سیلی و . . .

علی سال ها بود که در میان این آدمیان که هیج صفتی حاضر به وصفشان نیست زندگی میکرد ، او میدید تکه های جگر فرزندش را ، سر بریده پسرش را ، ناله های شبانه فرزندانش را ، کلاس های درس حق در میان باطل را ، زندان های عباسیان را ، سرگیجه های علی ، غربت محمد و علی را حتی بعد از هزار سال ، زنجیر های دست حسن را و ناله های هزار ساله مهدی را با درد های آشنا با درد های خودش ، اما هیچ کدام از آن ها او را از پا در نیاورد ، صورت کبود فاطمه بود که علی را هم ناله چاه کرد ، میخ خونین در بود که . . .

علی آینه تمام نمای خداست اما ما از آینه ها بیزاریم ، بیزار بیزار . . .

شهادتش تسلیت./

اما بکویم در شب های قدر آرزوهای کوچک را نطلبیم ، بزرگ بیاندیشیم و باز هم میگویم از خدا ، خودش را طلب کنیم

والسلام./

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 2

بسیار دوس داشتم دومین مطلبم درباب تفکر مسموم سکولاریسم در بین ما جوانان باشد که تمام زندگی مار را تحت تاثیر خود قرار داده است و خودمان نیز از آن بی اطلاعیم ، اما حرف هایمان بی ربط با نیتم نیست ، درگیر چیزهایی هستیم خود آگاه یا ناخودآگاه .

در زندگی روزمره خودمان مواجه خواهیم شد با تفکرات و حرف هایی که گاهی تفکرهایی داریم بر روی حرف هایی که هرگز نخواهیم زد ، تفکراتی وقت گیر و طولانی در ساخت کلمات و جمله هایی که هیچ گاه به سخن تبدیل نخواهد شد ؛ اما گاهی تبدیل به کلماتی خواهد شد که برای آنها قلم هایی را خشک میکنیم و صفحاتی را سیاه اما بی ارزش ، نسل ما، نسل واژه های پر است اما کاملا خالی ، بسیاری ، نمیدانیم که حتی برای چه خواهیم جنگید ، برای چه ارزشی در حال گفت و گو هستیم ، و از همه مهم تر برای چه چیزی درحال ساختنیم ، تاسف بار است که بسیاری از ما نسل بعدی در سیاست واقتصاد و عمران و اجتماع هستیم که باید جامعه را اداره کنیم یا اینکه جامعه را بسازیم.

در جامعه کنونی تعداد دختران و پسران هم نسل من که مشمول اکثرهم لایعقلونند زیادند و مثالی بارز برای آن خود من!

انصافا گذری داشته باشیم بر حوادث و اتفاقاتی که ما در طول روزهایمان با آن ساعت ها میگذرانیم و طی میکنیم ، مروری داشته باشیم بر حرف هایمان با خود و حتی با خدا ، مروری داشته باشیم بر کارنامه نیمه شب خودمان که آیا نمره قبولی راگرفته ایم یا نه !

ایدؤلوژی ما چیست ؟ این یکی از مهم ترین سوالات برای نسل ماست ، شاید برای بسیاری از ما مضحک باشد و شاید همچون خویش اصلا معنای این کلمه را ندانیم ، صورت سوال را تغییر دهیم اما جوابش تغییر نمیکند ، هدف از زندگی کردن ما چیست ؟ در این چشم اندازی که از جامعه آینده در ذهن بسیاری از ما هست ، سوال باید سوال بسیاری کلیشه ای باشد ، چرا که کثیرند کسانی که جواب هایشان حتی برای خود هم کثیر است ، هدف ها و آمال های پوچ و باطل و سطحی میتواند کل تلاش های ما را به خاکستری تبدیل کند که حتی نمیشود بر روی آن آتشی روشن کرد، دقت کنیم ، به خاکستری تبدیل خواهد شد زندگی ما  ،که حتی نمیشود  بر روی آن آتشی روشن نمود.

همگام سازی و توانامند سازی و افزایش قدرت های روحی و جسمی برای افزایش شعله های آتش درون و عطش برای رسیدن به هدفی قاطع و برتر نیازمند شناخت دقیق از خود ، انسانیت ، تفکرات ناخود آگاه مادی است و باید مراقبه کرد  در دوری از اعلان جنگ با خدا ، که اکثر ما در حال جنگیم و خود بی اطلاع و مدام نیز میخوانیمش در حالی که در وسط جنگیم و نیزه ای به دست برای جنگ حتی از پشت خنجر زدن ، و همه اینها و شناختن و دوری کردن و فهمیدن و همه و همه نیازمند شناخت شناخت اسلام است، در یک کلام همه دشمن اسلام شده ایم و خود بی اطلاعیم .

خصوصی گویم خصوصی ها را : نیزه هایمان را زمین بگذاریم و در آغوش بگیریم خود و خدایمان را .

والسلام./

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 1

به نام خدا

سلام دوستان عزیزم

این شماره اول از بیان ویژگی نسل ما و مشکلات ما و هادیان ما

تبریک میگم فرارسیدن ماه رمضان ، ماهی تمرین مشکلات جسمی و اگر شعور داشته باشیم مشکلات و دغدغه ها و درگیر ها فکری اگر هم نداشته باشیم جای نگرانی نیست همه از یک کوزه آب مینونسیم و کوزه ای که شرح حالش را خواهم گفت که از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت .

اما قبل از شروع بگویم که از تابستان مثلا آزادمان خوب استفاده کنیم که بتوانیم در آخر به راحتی حسرت بخوریم نه به سختی

از کجا شروع کنم یا از چه سوالی ؟ اما بهتر است با سوالی ساده ولی متفاوت در جواب هر شخص شروع کنیم که ایدولوژی هر کدام از ما برای زندگی چیست ؟ هدف ما از زندگی چیست و برای چه کاری است که هر روز با همه در ارتباطیم و برای چه کاری در جنب و جوشیم ،حواب ها متفاوت است ولی زیبا ، جواب هایی که گاهی نمیتوان از آنها به راحتی گذشت چرا که گاهی زیبایند و گاهی جذاب و گاهی قابل تاملند و گاهی حسرت آور ، اما شفاف بگویم که هرجوابی که بدهیم از کسانی که هیچ جوابی ندارن بهتر است .

به قضد خاصی نمینویسم البته نمیشود که با قصد خاصی ننوشت حتما قصد هایی وجود دارد ولی نه سیاسی بلکه تنها هدف جمع های خودی است که گاهی سیاسیون رو هم در برمیگیره البته حرفم سیاسی نیست ولی خب همه در یک جامعه در حال زندگی هستیم و باهم در حال گفت وشنودیم وگاهی هم دعواهای  الکی .

کاهی باید حقایق را در کارتون های تلوزیونی یافت ، یاد دارم در یکی از آنها این عبارت را شنیدم (فک کنم عین عبارت باشه) : " من یکی دیگه رو دوس دارم اون نمیفهمه ، اون من رو دوس داره من نمیفهم ، در کل یک مشت نفهم دور هم حمع شده ایم وتشکیل اجتماع را داده ایم" این دروغ نیسنت بلکه حقیقتی است تلخ البته تعمیم آن تلخ تر است و بر خلاف اصل جمله دیگر هیچ شیرینی خاصی ندارد ، اگر بخواهم تعمیمی از اجتماع زندگی امروزه است بنویسیم نمیشود چرا در پایان تعمیم عبارت استفاده شده را عده ای توهین تلقی میکنند و عده ای هم بهتان و عده ای هم ما را سیاسی میخوانند.

نسل ما در حال رشد در چنین جامعه است که فردای یک مملکت را در دست دارد ، حال کاری ندارم که در کجای زمین قرار است مملکت را در دست بگیرد ولی باید همه ما بدانیم که فردا را به دست چه کسانی بدهیم و مثال نقضی باشیم از حرف تکراری "تاریخ تکرار خواهد شد" .

البته دست خودمان هم نیست ، گاهی مجوریم دروغ بگوبم ، خر بپنداریم ، از همه مهم تر ماتریالست و یا از همه بدتر پراگماتیست های باشیم که بخواهیم البته سیاسی رو ، شاید آینده ای سکولار در دستان ما ، در قسمت دوم

والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

نسل ما

سلام بر همه ، از آنهایی که دوستند و داریم دوستشان و از آنهایی که به پاس دوستی به این میاییند

الان دیر وقت است و واقعا توان نوشتن ندارم ونمیتوانم الان اندیشه هایم را پیدا کنم

دیگر از نسلی خواهم نوشت که میخواهند یه مملکت را درست بگیرند و آن را مثلا آباد ، از سیاست مداران و تاچران ، از دکتر ها و مهندس ها و از معلم ها و از مادر های بعد ...

نسل ما شاید ، در میان شاید های الکی رشد  کرده باشد ولی به میزانی هم بد نیستیم اگر چه ما را مسخره و مذخرف هم مینامند البته حق هم با آنهاست

ولی این بار مقایسه خواهم کرد ، از دیده ها میگویم و از شنیده ها و ...

امیدوارم که خدا فکر و قلم و دستانم را نیرو ببخشید

برای همه دوستانم آرزوی موفقیت دارم ، امیدوارم همیشه در داشتن بهترین ها موفق باشند

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

مقاومت اجسام

گاهی زیر خمش های متقارن و‌نامتقارن زندگی قرار میگریم که تنشی رو در روح و جسم ما ایجاد میکنه که موجب کرنش اپسیلونی جسم و شاید کرنش بسیار زیاد روح بشه که تقریبا کرنش جسمی برای همه ما برابره و مقدارش خیلی کوچیکه به گونه ای که میشه صرف نظر کرد ولی اون کرنش روحی خیلی جالبه ، تاثیراتی که اگر هم نخوایم درصدی ازش میمونه ولی همیشه صرف نظر کرده ایم و جالب تر از همه اینه که ممان اینرسی روحی ( گردن کلفتی  ) همه باهم متفاوته.
بعضی هامون مقدار بار بحرانی خیلی کمی داریم و سریع کمرمون کمانش میکنه و خیلی جالب هم هست که بعضی از ما تکیه گاه هامون دوسر مفصلیه و بعضی هامون گیر دار و بعضی هامون مثه بنده که یه سر مفصلی و اون طرفی هم آزاده ( از هر دوجهان هم آزاده )
ایشالا در برخورد های زندگی تو حالت ارتجاعی بمونیم و گسیخته نشیم ( البته بعضی وقتا هم ارتجاعی خوب نیست :)  )

درکل : " اندر خم یک کوچه ایم"

والسلام
موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان