اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

گزارشکار مقاومت 6

سلام دوستان


قوس دو مفصلی

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

اسلام

سلام ، سلامی ساده
نمیدانم از کدام در برای خویش بنویسم ، مدینه ، مکه ، اشک های بقیع ، قصه های امروزی ، علی ، زینب ، حال و روز امروز ما یا وظایف ما ؟؟
از کدام در بگویم ، نمیدانم ، به کدام اشک بنویسم ، نمیدانم
امروز نمیدانم برای خود میگریم یا برای روح ؟ برای خود میگریم یا برای تن ؟ برای خود میگریم یا برای غیر ! نمیدانم
ناله های شبانه را بگویم یا ناله های در چاه ؟ ناله های امروز را بگویم یا دیروز ؟
زبان خامه ندارد سر بیان فراق / و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق
قلم های فراوانی پوسیدند و نتوانستند خود را آدم کنند و به خیالی راحت از این وادی احمقانه و پست بگریزند و همه با کوله باری از آه و حسرت رفتند عده ای از آنها کوله باری داشتند به عظمت قارون و عده ای تنها لباسی ساده و قلمی با دواتی پرمغز ، اما در خود مانده بودند و گاهی برای حرکت ،فرزندان ،آن هم تنها به جهت وظیفه ، به آنها کمک میکردند ،چرا که  آنان هرچه میفهمیدند به یک نقطه ختم میشد، سواد ، کلمه سواد نیز یعنی سیاه و اسود ، هر که بارش بیش ، دردش بیشتر ، امروز همه پر دردیم ولی هیچ حرکتی نداریم ، درد با حرکت ، نمکی است که نمیگندد و همواره میتوان با آن تغییر داد، نه ،با نمک گنیدیده میتوان اصلاح کرد ،  حتی میتوان از آن هم قوی تر بود و آن را از نو بسازی ! اما کدام یک از ما برای خود کاری کرده ایم ، برای خانواده نه ،برای جامعه نه ، برای اسلام نه ، تنها برای خود ، کارهای ما در طول روز به تفکر ماتریالیستی ختم میشود ، اما همه کار ها نه ، خوشا آنان.
شاید در این میان نامی از آن کافر بیاورید که کیش رفته است ، اما حرف بالا حال و روز امروز ما که نباشد ، حال و روز فردای ما هست ، و شاید هم احوالی از فرزندانمان ، بترسیم از این حرف که تار و پود را از هم می گشاید
امروز در مقابل پدیده ای قرار گرفته ایم به نام خود ، خود به زمان نیز رحم نکرده است ، خود را خدا دیدن در میان اندر احوالات ما هویدا است ، اما برای خدای خویش باید ترسید ، باید ترسید از آن حرف هایی که از عمق میایند و ما از سطح میبینم !
باید ترسید از بی دغدغه زندگی کردن های امروزی و ترسید از خدای دیگران !
تنها انجام ندادن ما را به آنجایی نمی رساند که میخواهیم ، باید انجام داد در کنار آن ها ، باید محدود کرد آن چه را محدود کرده اند ولی نباید تنها با محدود کردن انتظار بالا را داشتن ، باید بود ، باید در میدان بود برای به دست آوردن ، برای به دست آوردن آن چیزی که میخواهیم با داشتن محدودیت ها ، این گفته اسلام ما نیز هست ، با تاکیدی فراوان ،در حد یقین !
اسلام ، یادی از اسلام شد، اسلام بیچاره ، غریب ترین حرف بین ما و صاحبش غریب ترین شخص میان ما ، در حالی که او را از همه به خود نزدیک تر میدانیم و همواره از رگ گردن حرف میزنیم و نخ خرما ، اسلام ، کلمه ای که باید نشست و برایش گریست ،  یا برای خود ، اسلام!!!
والسلام . /

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

بخشش

سلام دوستان

درمدینه مینویسم

اینجا وسیله ای ندارم که بتونم شرح اتفاقات و دیدنی ها رو بنویسم 

البنه دیدنی ها چیزی جز رنج و غربت نیست ، اینجا محمد نیز غریب است ، بقیع که...

دعاگوی دوستان خوب ، آشنایان و دیگران خواهم بود

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

گزارشکار مقاومت - شماره 5

به دست آوردن مدول برشی یه میله فلزی تو پر ، مدول برشی ، میزان استقامت فلز در برابر پیچش


مدول برشی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

هجر ما را نیست پایان الغیاث

 سلام دوستان عزیزم

روگار غریبی است ، همه احساس غربت را در ظاهر و باطن میفهمند

همه چیز فاسد و دور انداختنی شده است و نمک نیز در حال گندیدن است ، عجیب است عده ای هم نمک گندیده را تبلیغ میکنند ، نمیدانم نمکی که دورانداختنی شد دیگر چه فایده ای دارد اما شاید در آن فایده ای !

همه جا تنگ است حتی لباس هایمان هم تنگ ، تنگ است و ما احساس خفگی داریم و پنجره را میبینم که دسته هایش شکسته و آویزان است ، انگار قبل من آنها را شکسته اند.

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث

پول های طوفانی جای طوفان های واقعی را گرفته است و همه چیز را در تسلط خود در آورده ، فکر ، ذهن ، رفتار ، کردار و ... ، اما این زبان است که رنگ ها را میگیرد و هررنگی را که دوست داشته باشد می تاباند ، این هنر زبان است اما گاهی تقابلی بد اتفاق خواهد افتاد، زبان در برابر دل ، اما کدام برنده خواهد شد ، سخت است قضاوت گفتن این مصاف ناجوانمردانه .

در بهای بوسه ای جانی طلب

می کنند این دلستانان الغیاث

قدم در شهر گذاشتن حتی برای دیدن و شنیدن ، خون هایی میخواهد در دست ها و جیب هایمان و حق اعتراضی نیز وجود نخواهد داشت، یک روز تیتری را خواندم با عنوان " هرکه پولش بیش ، درسش بیشتر" گفتن از نگرانی و اضطرابی که اتفاق افتاد فایده ای ندارد .

خوردن و آشامیدن حق همه ماست اما گاهی این حق کم و بیش دارد ، عدالت دارد ولی برابری نه! اما معیار عدالت را چه کسی مشخص میکند و و چه کسانی باید به آن عمل کنند ، عدالت از خوردن تا اندیشیدن ، از دیدن تا شنیدن ، از گفتن تا دیدن ، ما که معیار عدالت را مینویسم و میگذاریم برای فرزندانمان ، آیا آنها هم عمل میکنند و به چه قیمتی پا بر روی اراده خود  میگذارند و به اعمال نکرده ما عمل خواهند کرد

هیچگاه برای رسیدن دیر و حرکت کردن دیر نیست ، حتی اگر 5 سال حکومت کنید؟! وشاید هم کمتر  . اما حکومتی خواهد شد چند هزار ساله

خون ما را خوردند این کافردلان

ای مسلمانان چه درمان الغیاث

دردهایمان را که ببینیم و بیابیم همه از یار است و علاج آنها نیز در دستانش ، این یار عجب یاری است! گیسوانش شیرین ، دست هایش نرم و پرصلابت ، شانه هایش آرام کننده دلها،قدمگاهش نشان دهنده راه ،حرف هایش امیددهنده به قلبها ، گفتن هایش شاد کننده وجودها و خانه اش مامن گاه و آرام کننده جانها ، خانه اش کامل و در آن همه جیز کامل ، از کوچه های تنگ و تاریک میشود رفت و حتی از کوچه های زیبا و نورانی هم ، نمیدانم لذت رسیدن به خانه از کدام کوچه بیشتر است چرا که همیشه از آن کوچه های تاریک رفته ام و لذتی بسیار از ترس ، خانه اگر چه کوچک هم باشد ، اما دل در آنجا بزرگ است ، گاهی چراغ های خانه روشن است و گاهی خاموش اما نور عشق خاموش نخواهد بود و خاموشی نخواهد داشت حتی . . .

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن

گشته ام سوزان و گریان الغیاث


والسلام./

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
میلاد روان