اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۶ مطلب با موضوع «دانشگاه» ثبت شده است

از میان شایدها...

به نام خداوند

این شاید آخرین حرف هایم باشد ، شاید آخرین حرف هایی که خواهم زد ، امتحانات حل شود یا رمضان بگذرد ، یا شاید هم سکوتی زاده شود که دوستانم بیاییند و در میان این کلمات حرف هایی برای ذهنم بیایبند که ابدی باشد.

دراین زمان که آن را ترم نامیدم ،اتفاق های زیادی برای همه ما افتاد ، از استرس های همیشگی و روزمره و شبانه تا بی خیالی هایی که بعد از آن ها ترس بود ، از نفهمیدن هایی که تلاشی نشد برای فهیمدنش تا فهمیدنی هایی که سرانجام آنها سکوت بود و ترس ، از طوس تا کعبه ، از غربت . . . ، و اتفاقات دیگری که شاید میان همه ما مشترک است و همه برای آن گاهی از دل آهی میکشیم ، و اتفاقات شخصی مشنرکی نیز میان آدمیان وجود دارد که گاهی حاصلش خنده است و گاهی حماقت و بسیار زیبا که گاهی باز هم خنده .

اول از کجا شروع کنم ، از کمالات و درس های شیخ جوان ما ، از جامعه ، یا از حج ‍!

بعضی ها شخصی است ولی در میان کلمات میتوان آنها را صید کرد، اگر چه دوستانم حتی دوستانم آنها را اراجیف میداند ولی نگاه چند ثانیه ای کسانی حتی به عنوان ها ، امیدی میدهد برای ادامه ، جای این حرفا در میان این کلمات ناتوان و در این مکان محدود نیست و توانایی قلم در نوشتن است نه سفیدی را سیاهی کردن ، ولی خب گاهی حرف ها را باید زد به این امید که بخوانند اگر چه وقت هایی را اشغال میکندولی خب خودم که بخوانم شاید کافی است ، شاید.

حرفی از دوستان و نزدیکان نخواهم زد ، گاهی انسان  نعمت یا بخصوص رحمت خدا را نمیبیند و خیال میکند خبری نیست ، اما به اطراف و نزدیکان و دوستان بنگریم ، آنهایی که از جان ودل وقت میگذارن ، حرف میزنند   و حتی گوش می دهند ، آنها که حاضرند برای ما بیاییند حتی از دوردست و به یاد باشند حتی از دور دست . خانواده برای ما شفاف است ولی گاهی آنان که باید ببینبم از هرچیزی و هر نامی ، نمیبینیم ، و بد است که بعد ها تجربه کنیم و اکنون نفهمیم که چه دارد میشود در ذهن ها !

از دوستان گفتم ، از کمال و شعورشان ، که گاهی بعد از خانواده ، جایگاه میابند و حتی گاهی جایگاهی قبل از خود ، به دید حسرت نگویم ، به اطراف بنگریم اگر یافتید ، قطعا برنده اید اما اگر نه بخواهید از دوست نزدیک خویش ، التماس کنید .

فکرمان را قوی کنیم و با او تغییر دهیم آنچه را که میخواهیم تغییر دهیم، اگر در ذهن تغییر کرد ، قطعا در مقابل ما نیز تغییر خواهد کرد ولی هنگاهی که قصد تغییر داریم و ذهنمان ناتوان است از تغییر ، شکست تنها ماحصل هر حرکتی خواهد بود ، بخواهیم دغدغه ای برای تغییر ، بخواهیم تلاشی برای آنچه که میخواهیم به یادگار بگذاریم برای نسل های بعد ، اگر با این تفکر امروزی به خویشتنمان ادامه دهیم شکستی از پی شکست دیگری حاصل خواهد شد.

وارد جامعه شدم در میان این کلمات ، اما جامعه خودم را خلاصه کردم در  12 متر کمی بیشتر یا کمتر که در آن چراغی هست و سجاده ای که همیشه پهن است وتوان جمع کردنش را ندارم ، غربت ، درمیان دوستان ، درد سنگینی است ، حرف هایم را با خنده جواب دادن ، و جنگیدن برای خنده و جنگیدن برای نبودن !

بی پرده حرفایم را میزنم ، عدم حضور برای راحتی بیشتر ، عدم حضور برای خنده های الکی ، عدم حضور ، عدم حضور و نبودن ، کسی درک نمیکند برای چه ، درهرجایی که باشم ، در میان هر شخصی ، افتخارم این است که به یاد کسانی هستیم یا به یاد کسی هستم ، که کسی به یادش نیست ، این را به جهت شکل گیری مبالغه در ذهن نمیگویم ، این را به جهت دروغ نمیگویم ، حداقل این است که نمبینم به یادش باشند ، گاهی میکویم ، یار من است ، مبریدش ، یار من است ، نکشیدش ، اما خب یار است دگر هر کجا رود خوش رود.

درمیان کسانی که تنها میجنگند برای خنده  ،تلاش میکنند برای خنده ، سخت است دوام آوردن و سخت است نگریستن های که دیگر کاری نمیتواند بکند ، سخت است میان کسانی زندگی کردن که تنها دندان های تا ته مشخص شده دیگران هدفشان باشد و ثبت نام ها در میان نام های دیگر ، آه حسرتی است و شاید نگرانی و شاید هم نفرتی حاصل شود ، اما نفرت نیست ، شاید تضادی باشد میان نفرت !

بس است از دانشگاه گفتن !

تنها شرحی که میتوانم از مکه و مدینه بنویسم ، شاید همین است

اگر بخواهم مدینه را در یک جمله خلاصه کنم که گفته ام باز : مدینه بغض اسلام است

از آن روزی میترسم که خاک مدینه به صدا درآید و شروع به شهادت بر له مردم و مسافران کند ، که بلا شک کسی توانایی شنیدن که هیچ ، بلکه توانایی نگاه کردن هم ندارد اما در این میان شک است که شاید خاک مدینه خود ، از ما باشد ، و روزی محاکمه شود همچون مردانش و حاکمانش.

جمله سازی با این کلمات سخت است :مدینه ، محمد ،علی ، فاطمه، سیلی، مادر، پسر ، بقیع ، با این کلمات جمله ساختن حاصلی ندارد جر ناتوانی ، هیچ کسی نمیتواند درک کند سیلی خوردن مادر در کنار پسر در کوچه خلوت ! آنان را خبری شد ، خبری بازنیامد !

هیچ کس نمیتواند درک کند توهین به پدر در کنار فرزند ، مرگ پدر در کنار فرزند ، دیدن همسر بین دیوار و در ! جز فهیم ،نه بیننده و شنونده!

اسلام بیشتر از این که  به شمشیر علی مدیون باشد به سکوت علی مدیون است ، سکوتی که حاصلش برای خودش ، هم زبانی با چاه ، بیداری های مداوم و ... بود ، امروز در مدینه تنها بوی غربت و اسارت می آید و در حوالی مکه بوی انسانیت ولی حضور برخی از ما این بو را کم رنگ میکند،اگرچه میخواستم مطلبی با موضوع حج بنویسم ولی فقط عنوانش را انتخاب کرده بودم ، عیسی و خرش !

درپایان میگویم ، این دانشگاه رفتن ما همان است !
این را میگویم و تمام ، آری میان خود و خودم و خویش زندگی میکنم !
والسلام
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد روان

عجیب است!

سلام دوستان

چندین سوال شدیدا ذهنم رو مشغول کردن ولی گفتنشون رو نمیدونم به صلاح هست یا نه

مسائلی که شاید گفتنشون باعث بیداری شود یا باعث خواب

ویا شاید باعث آن شود عده ای بجنگند برای به دست آوردن چیزهایی که اطرافشان هست ولی از آن غافلند

و یا شاید باعث آن شود که چیزهایی را از دست دهند که دیگر به دست آوردنش برایشان مشکل باشد

و یا شاید شایدی از پس شایدی بیرون آید که شاید های متفاوتی را از جنس شاید های مختلف نمایان کند


فقط یه نکته : امروز استادم در حال توضیح دادن مطلبی بود که به یک نکته ظریف در لابلای کلماتش اشاره کرد که عمدا بود یا سهوا نمیدانم ، نقل کرد کتابی ، درسی ، واحدی وجود دارد که از این قبیل موضوعات در آن وجود دارد ودرسی بسیار لذت بخش و شیرین است  ،که من و کسانی که در حال گوش دادن بودیم هیچ کدام چنین نگاهی به درس نداریم ، واقعا تاسف خوردم برای خودم


و السلام./

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
میلاد روان

smile

سلام
قبل از هر چیز و گفتن هر موضوعی ابتدا تحسین میکنم عکس زیر رو
تصویر زیبایی است و شاید مقدمه ای برای برخی از کارهایی که در جوانی بعضی از جوان ها و دوستان اتفاق میافتد به هرحال خانم ها در نوشتن جزوه تخصص و سلیقه مناسبی دارند و دوستان نیز گاهی غیبت میکنند ، یا مثلا جزوه نمی نویسند برای آن که گوش بدهند در کلاس و یاد بگیریند و بیشتر بنگردند به استاد یا خدایی ناکرده به دری ، دیواری یا ... ،اما دانشگاه ها بخصوص دانشگاها های بزرگ ، دانشگاه است و یا دانش گاه ،
با دیدن این عکس در یکی از خبرگزاری ها بسیار لذت بردم از دقت کسی که با قرار دادن این عکس معانی یا حرف های فراوانی را به ببینده منتقل میکند ،  بنده در معانی و مفاهیم دچار مشکل شدم چرا که هر معنی را میابی ، معنی دگری از پس آن هویدا میشود
بیچاره جزوه ها !!!
دوس دارم حرفی درباره غرور های حقیقی و کاذب بگویم که مدتی است در ذهنم بسیار خودنمایی میکند و به خواست بعضی ها آن را برای خودم بیان کنم که شفاف  تر شود و برای دیگران واضح و دقیق و شاید حرف هایم تفکری جدید باشد
برخی از مسائل را باید گفت ، نباید در ذهن آن ها را خفه کرد چرا که شاید یک نفر ، حتی یک نفر آنها را بخواند و مایل باشد
دوستان عزیزم روزگارتان بکام
والسلام ./
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد روان

تسلیت

امروز جامعه دانشگاهی ایلام ، از  دانشجویان واساتید و همه و همه سوگوار استاد علمی و اخلاقی خویش هستند

مهندس ثابتی ، نه تنها استاد ما بود بلکه دوست و تکیه گاهی بود برای دانشجویان و اخلاق و منش ایشان الگویی بود برای ما

من به همه تسلیت میگم

ان شاءالله خدا ایشان رو مورد مغرفت و اجر کثیری قرار دهد و مطمئنا ایشان نزد خدا درجه ای والا دارن

استاد عزیزم ، یادت همیشه برایمان زنده است


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

خوراک - پوشاک - هوا همه با هم نفت ؛ دین !


سلامی به گرمی روزهای زمستان و کت هایی که نمیشود تن را از آن آزاد کرد !

مدتی است نه حس خواندن دارم نه حوصله نوشتن ، دلیلش را شاید حوادث اخیر  دانست که به لقب گرفتن هم منجر شد . مایکل !!! :)

اما امروز به یه همایش رفتم که محفلی بود برای تخلیه انرژی دانشجویان و سوت زدن های الکی و حرف های تلفنی و اما با همکاری سازمان ورزش و جوانان که درود خدا بر این سازمان (جدی گفتم)

دوستان من ، شرح واقعه از این قرار است خانمی که در ایالت متحده آمریکا متولد شده و در آنجا با اسلام آشنا میشود و مسلمان میشود و میشود یک خبرنگار در شبکه پرس تی وی ، نکته قابل توجه را بعدا خواهم گفت ولی هر چه باشد که محفل یار است و ... ، شاید گفتن برخی موارد که همگان میدانیم درست نباشید ولی با خود صادق باشیم که این جمع به احتمال خیلی کم باعث برخی از کارها خواهد شد یا نه ! من معتقد به این موضوع هستم که آری منجر به برخی از موارد میشود ولی اگر تاثیرگذاری همایش ، سخنران و فضا و دیگر عوامل بالا باشد و آن اتفاقات نیز در حاشیه ای بیافتند باز پیروز میدان شده ایم اما اندکی با خود صادق باشیم و فراموش نکنم که دخترکوچکی نقالی کرد درباره حجاب که بسیار جالب بود و کل مراسم بود تاثیرگذارش بیشتر بود .

من یک سوال از این خانم آمریکایی که برای دختران و پسران دانشگاه ما صحبت کرد، دارم  و سوالم : که چه؟؟؟

حقیقتا این جلسه جز بیان سخت گیری به مسلمانان در خارج از کشور و سوار شدن به هواپیماها  که همگان به آن آگاهیم چه ماحصلی داشت ؟ البته ماحصل آن حدود یک میلیون هزینه شیرینی و یک میلیون هزینه آب میوه و امیدوارم هزینه رفت و برگشت هوایی بر عهده ما نباشد که البته بعید میدانیم ، حالا هزینه های دیگر هیچ ، من حرف از هزینه نخواهم زد که چیست و در کجا باید هزینه شود چرا الحمدالله همه ما ترکان و مشایی شده ایم در تفکرات خویش.

البته ماحصل دگری که داشت ملاقات برخی از دوستان بود و نقل از حرف ها و نقل از دانسته ها و نقل از پوچی ها و درگیری برای پوچی ها و نداشته ها

همایش های حجاب و عفاف نیازمند کارهای فکری و با برانگیختن احساسات و قرار دادن این احساسات برانگیخته در کنار عقل که این آتشی خواهد شد در اجتماع در برابر بی عفتی نه بی حجابی !

امشب در این همایش که واقعا خسته نباشید میگویم به همه کسانی که زحمت کشیدند و شب را نخوابیدند و اندیشیدند برای بهتر بودن ولی ای اهل اندیشه ، دیگران را با خود نسنجید که شاید برخی کوهی باشید در برابر عظمت کورچشمان.

مراسم یا همایش این خانم آمریکایی فاجعه نبود چرا که فاجعه یعنی قدم زدن مادری با قداست ظاهریش در کنار دخترش با فاحشگی ظاهریش!!!

دوستان من در نقد همایش همان یک سوال کافی است و خواهش میکنم برایم توضیح دهید چه مجازی چه حقیقی ، که چه ؟ هدف ، برنامه،خروجی چه بود و چیست؟

خسته نباشید 


والسلام ./

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

بسیج

سلامی چو بوی خوش آشنایی

اگر چه به دلیل درد مهره های گردنم توان نوشتن ندارم ولی گفته بودم مینویسم و خلف وعده بود حداقل نبست به خودم

تشکل بسیج

بسیج لشکر مخلص خدا !؟

در این عبارت هیچ شکی نیست که تمام افراد بسیج افرادی پاک و مومن هستند و برای آرمان های بسیج میجنگند و تنها برای خدای خویش دست به جهاد دارند و درود خدا بر بسیجیان واقعی

امروزه کار بسیج در این میدان های سخت و نفس گیر کاری بس دشوار و غیر قابل آزمون است ومهارت های خاص و ایدولوژی های جدیدی را میطلبد که در برابر این دشمنان آشکار و پنهان تمام قد بایستد ودر برابر آنها خودنمایی کنند و بگویند که ما هستیم  ، این ما هستیم ها ، باید از آن نوع  باشد که دیگران با رعب و وحشت به آن بنگرند نه طبلی که به صدا در آید و دیگر کاری از پیش نبرد

امروز بسیج وظیفه اصلی آن به زیر یک پرچم فراخواندن همگان برای داشتن زندگی اسلامی در راستای سعادت و خوشبختی است نه متفرق ساختن افراد ؛ و معرفی کسانی که میتوانند الگو باشند و آنها را در ذهن خود بت کرده ایم و در ذهن دیگران بیگانه ، امروز ملت ما به شهدا و خانواده آن ها نگاهی سرشار  از تنفر نگویم  از آن کمتر و یا حداقل آن این است که به آنها بی اهمیتند و چه بسیارند کسانی که می گویند " خیری نیست ، شر مرسان" اینان کسانی هستند که در کنار یکدیگر مینشینند ولی با دیدگاه های متفاوت و در بزرگسالی همین ما بسیجیان هستیم که از اوضاع بد جامعه مینالیم و آن هم نیمکتی های ما میگویند که بنگر جامع نگری را که از اول راهم را درست انتخاب کردم و دیگر جوابی نیست در حالی که میدانیم که راه ما همان صراط مستقیم است

اما چکونه پیش می آید ، امروزه معدود کسانی یافت میشوند که هم جهادی بیاندیشیند و هم عقلی ، امروزه جنگ بین ایدولوژی هاست ونباید فقط در جبهه حق جهادی اندیشید و خدمتی که نمیکنیم  هیچ ، بلکه باعث شویم شکست در چند قدمی ما گام بگذارد ، جامعه کنونی که دیگر جامعه نیست بلکه جنگ است بین الهییون ، کمونیست های به ظاهر شیعه! ، ماتریالیسم های ربا خوار به ظاهر دین دار ، رئالیسم ها و ایده آلیسم ها و ... و تفاوت این عناوین در ایران با جوامعی که این ها در آن متولد شده اند در این است که اسلام را منعطف و آن را پراگماتیسم پذیرفته اند و این همان مورچه است و داستانش  ، کار در چنین جامعه ای است که جهاد را سنگین میکند و باید برای نفس کشیدن هم ایده داشت و نوعی وسیله باشد برای جنگ، جهادی صرف کار کردن در این وضعیت یعنی شکست اما نباید فراموش کرد که خدا نیز کمک خواهد کرد همانطور که در مدت های بسیار انسان را تنها نگذاشته است اما این را به یاد داشته باشیم که اگر خدا خواسته اش این بود که در میدان ها همواره حق پیروز باشد و انسان  ها از شکست ها و پیروزی ها عبرت نگیرد ، این دنیا را ، عالم اسباب و مسببات قرار نمیداد .

تفکر همواره در طول زندگی انسان کاربرد کمی داشته است و در بسیاری از موراد اصلا کاربردی نداشته و واضح تر بگویم ، هرکسی که با قرآن اندکی آشنایی داشته باشد متوجه خواهد شد در چه تعداد از آیات عبارت " لایعقلون" استفاده شده است و این حرکت نیز در قرآن بی دلیل نیست ، اما خوب بیاندیشیدم و خوب بنگریم که طرف مقابل جبهه حق بهتر میاندیشد و بهتر از این موهبت الهی استفاده میکند ولی غافل از آنکه " ومکرو مکر الله و الله خیر الماکرین " .

امروز ما مسئولیم به انجام تکلیف اما نه تکلیفی که بنا بر احساس وظیفه ای باشد که از امیال ناشی میشود بلکه باید جایگاه عقل را دریابیم

پایان خوبی ندارم که بگویم ولی عبرت بگیریم از احساسی جهاد کردنمان بدون حضور عقل ، حداقل به 35 سال اخیر بنگریم که در متن این انقلاب چه اشتباهاتی را مرتکب شدیم


والسلام./

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان