اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۶۵ مطلب توسط « میلاد روان» ثبت شده است

گزارشکار مقاومت . شماره 3

در این آزمایش به تحلیل تجربی تنش پرداخته ایم و با دستگاه کرنش سنج ، تنش را در حالت تجربی به دست آورده ایم و آن را با حالت تئوری آن مقایسه کرده ایم.


strain guage

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

گزارشکار مقاومت . شماره 2

گزارش آزمایش بررسی ستون ستون ها و منحنی اویلر

گزارشکار آزمایش شماره 2
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

غربت فاطمیه

امشب ، فاطمه ، علی . . .
از این مصیبت گفتن نه میتوان مقدمه نوشت نه پایان
شبی چون امشب بود که علی ماند و سوزهای تنهایی
دختری بود به نام فاطمه ، تنها دختر پدرش ، تنها فرزند پدرش ، پدرش رهبر امتی بود که مردمش را نجات داد
تقریبا نود روز پیش بود که اصحاب کنار بستر وفات آن مرد که پیامبرشان بود ، نماینده خدایشان بود ، نشسته بودند ، علی بود  و شاید هم فاطمه در آن سوی خانه خود نشسته است و میشنوید حرف ها را ، پیامبر ، پدر دختر هجده ساله به هذیان گویی متهم شد ( مرا ببخش) نمیدانم در دل آنها چه گذشت ولی میدانم یکی آه سردی شنیده شد  و مجلس خاموش.
پدر که رفت برای تنها دخترش دو چیز را به یادگار گذاشت علی و باغی که از آن به مستنمندان کمک کند چرا که عصر پیشرفته جاهلیت در لباس اسلام را میدید ، نه اینگونه نبود پیمبر برای علی ، فاطمه را به یادگار گذاشت . . .
با رفتن آن مرد ، دیگر هیچ اثری از حرف هایش نبود جز نامش
حرف هایش بر روی زمین ماند و اولین حرفش بر علی دلالت داشت که آن را نشنیده گرفتند ، علی میدید که چه خواهد شد و چه شده است ، او ناراحت نشد و  شاید با خود گفت " چه غم دارم چو در عالم نگاری خوش سخن دارم" ، فاطمه هست ، دردهایم را میشنود و حرف هایم را میبیند و لمس میکند
یادگاری پیامبر برای کمک به بیچارگان نیز رفت ، دختر هجده ساله وارد نبرد شد برای گرفتن حق آنان ، او به فکر خود نبود چرا که علی را داشت ، او نیز  همچون پدرش به خاطر ملتی که نفهمیدند سیلی خورد ، سیلی که دردش  را تاریخ احساس کرد ، سیلی که در مقابل فرزند خورده شد ، سیلی که یک مادر در کنار فرزند بخورد در کوچه های بی کسی . . ..
فاطمه از تلاش خویش دست بر نداشت و جنگید ولی نه برای خود . . .
همه در خانه بودند  ، خانه ای که پیامبر در آن تنها دخترش را به یادگار گذاشته بود ، در را زدند که بیایند علی را ببرند وعلی میدانست که بجنگد کار تمام است  والا  لا فتی الا علی لا سیف الا ذولفقار
در را به آتش میکشند و فاطمه میرود برای عدم ورود آن ها ، که آنها حرمت دختر پیامبرشان را نگه دارند و وارد نشوند ، فاطمه پشت در است که در با دیوار یکی میشد اگر فاطمه نبود ، نمیدانم در افکار فاطمه چه گذشت ولی میدانم یکی که آن را با صدای بلند هم گفت این بود ، از من گذشت ، میخ را از در جدا کنید که روزی به بدن دخترم زینب نرود . . .
علی شکسته شد
علی ماند و چاه هایی از حرف . . .
فاطمه رفت و تنها اسمش ماند . . . !!!
شهادتش تسلیت
والسلام
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

بهاری جدید

سلام دوستان

مدت زیادی است که افکارم را در این صفحات نریخته ام و شاید هم دیگر ننویسم ، بقال بعد از یک مدت که جنس هایش فروش نرفت آنها را دور میریزد یا انبار میکند و نو را به بازار می آورد یا اینکه کلا بقالی را جمع میکند و خود را بازنشسته و به حداقل سازمان تامین اجتماعی راضی .

سال جدیدی آمد و ما همان آدم هایی هستیم که بودیم ، بدون هیچ تفاوتی ، عده ای نو شده اند و عده ای همچنان کهنه اند ولی بدون تغییر

از خدا میخواهم در این سال جدید ، به ما صبری عنایت کند که دیدن و گفتن ها را تخت تاثیر خودش قرار بدهد

 خدایا به ما لباسی عطا فرما که از رو ، تو را بتوان دید

خدایا به ما آسایشی عطا فرما که خودخواهی دیگران را آتش نبینبم

خدایا عقل را برای ما برتر و ارجع تر از دل بگذار

خدایا چشم ها را با اشک هایمان بتوان شست

و . . .

امسال توفیقی شد به زیارت برادر و خواهری رفتم که از آنها گفتن بیراهه است چرا که نه من توان وصف و نه دیگری توان شنیدن ، حرم و بارگاه آنها احساس غریبی خاصی را به انسان منتقل میکند ، احساس به یک سو میکشد و عقل به سوی دیگر ، پیوند هر دو در کنار ضریح میتوان یافت ، پیوندی از جنس خاموشی ، همه چیز دست در دست هم از شرم و خریت توان فکر کردن باقی نمی ماند دیگر حرف زدن هیچ!

سال جدید در کنار بارگاه کسانی را میتوان دید که در خارج از حریم رضوی همگی برای خود دستگاهی دارند ولی در آن حریم همگی زیبایی رضوی را می بینند

سالی برایتان آرزو میکنم سرشار از عشق ، محبت ، زیبایی ، وفای به عهد و علم

والسلام./

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

عیدتان مبارک

سلام
یادمان باشدباآمدن هر سال دوست تر بداریم خانواده، دوستان،شهر و ایران عزیزمان را،که همه زیباینداگرنگاهمان بگذارد
سالتان بهترین همراه با برترین ها


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

عجیب است!

سلام دوستان

چندین سوال شدیدا ذهنم رو مشغول کردن ولی گفتنشون رو نمیدونم به صلاح هست یا نه

مسائلی که شاید گفتنشون باعث بیداری شود یا باعث خواب

ویا شاید باعث آن شود عده ای بجنگند برای به دست آوردن چیزهایی که اطرافشان هست ولی از آن غافلند

و یا شاید باعث آن شود که چیزهایی را از دست دهند که دیگر به دست آوردنش برایشان مشکل باشد

و یا شاید شایدی از پس شایدی بیرون آید که شاید های متفاوتی را از جنس شاید های مختلف نمایان کند


فقط یه نکته : امروز استادم در حال توضیح دادن مطلبی بود که به یک نکته ظریف در لابلای کلماتش اشاره کرد که عمدا بود یا سهوا نمیدانم ، نقل کرد کتابی ، درسی ، واحدی وجود دارد که از این قبیل موضوعات در آن وجود دارد ودرسی بسیار لذت بخش و شیرین است  ،که من و کسانی که در حال گوش دادن بودیم هیچ کدام چنین نگاهی به درس نداریم ، واقعا تاسف خوردم برای خودم


و السلام./

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
میلاد روان

گفت و گو های روزانه

به نام خدای مسلمانان
قصد نوشتن نداشتم در این ایام ، حرف هایم که اعتراض بسیاری از دوستان را برانگیخت و همه شاکی که چگونه ای !؟
حقیقت همواره باعث برخی از اتفاقات میشود ، حرف هایی که در ذهن میگذاریم گاهی سنگین میشوند و خطرش در درون را باید پذیرفت و گفتن آنها باعث دوری بسیاری خواهد شد و  موجب تحقیق و شناخت دوستان خواهد شد که نمایان تر میشود تعداد دشمنان.
نمیدانم در طول روز چه مقدار به اطرافمان مینگریم و دقت میکنیم و کشف میکنیم یا اینکه چه مقدار به حرف هایی که زده میشود دقت داریم و متوجه میشویم که روبروی ما چه میگویند.
از همه این موارد بگذریم . . .
جامعه امروز ما که نام تشیع را به زیبایی زنده نگه داشته است همانند آتشی است که از درون خودمان را سوزانده است و در دور دست ها دشمنان را و در کمی آن سوتر انسان ها را به جرم مسلمان بودن به آتش میکشند نه به جرم تشیع بودن ، نه به جرم علوی بودن ، نه به جرم حسینی بودن ، نه به جرم مهدوی بودن ؛ این آتش تشیع که بایستی  درونمان را گلستانی کند در عشق و ذاتمان را قوی برای نمایش ظاهر با قدرتی فراسوی طبیعی ، ولی اینگونه نیست ، تشیع اکنون که همه با آن سر و کار داریم و آن را موروثی پذیرفته ایم تنها برای ما چیزهایی را در ذهن ها قرار داده است که به نام بهشت تنها خود را دوزخی میکنیم ، تاکید میکنم تنها با نام بهشت ، این بدون شباهت با آن داستان کلیسا نیست که در برابر مشکل اقتصادی ،بهشت را به تاراج گذاشتند و به حق هم فکری کردند که آن جماعت احمق را به درستی فریب بدهند ، با نام بهشت دست به عبادات میزنیم و تنها این عبادات را برای طلب مزد هایی انجام میدهیم که داشتن آن ها برای علی هیچ ارزشی نداشت ، عباداتی که خلاصه آنها تنها 24 دقیقه است و انتظار موفقیت هایی در 24 های گوناکون داریم ، عباداتی که تمام طلب هایی درخواست شده ، خودم  و حریم خانوداه ام است و انگار برای ما از درب حیاط آن طرف تر وجودی ندارد ، عباداتی که آنها را افضل عبادات میدانیم تنها برای رفع تکلیف است و به گفته فلان فلان ، هزار قصر در بهشت را نصیب میکند یا  ملکی در بهشت دارا  خواهی شد که هیچ فرشته ای توان آن را ندارد از یک طرف آن به طرف دیگر برود و ... اینان فاجعه های زندگیند ، منکر هیچ کدام نیستم ولی ... .
این سری مسائل گفتنی هستند و باید گفت ، همه را در ایام خاصی میشناسیم ، خدا در بروز مشکلات ، محمد را در ولادت و بعثت و رحلت ، علی را در 21 ها ، حسن را که نمیشناسیم با عرض پوزش در مخاطبین گوشی من نامش نیست ، حسین را در یک دهه آن هم بدون اتفاقات خاص یا اینکه ای بابا مردی بود در 1400 سال پیش یک حرکت اشتباه کرد ، هیچ گاه از مکتب حسینی حرفی نمیگوییم همه از عزاداری ها و ... میگویند  ، سجاد غریبه ای است آشناکه گاهی یادش میکینم  و میگوییم چه جالب که روز بعد عاشورا را در  تقویم نوشتن شهادت پسر حسین، باقر را که نگویم بهتر است ، صادق را میگویند موسس تشیع ،ای بابا ایشون که با این تشیع اختلاف را ایجاد کرد ، کاظم را فقط به نام پسرش میشناسیم و پسرش را فقط به نام مشهد ، محمد و علی را که اصلا نمیشمناسیم ، حسن را ،مخاطب موجود نیست ، مهدی را فقط میدانیم که روزی خواهد آمد ، خنده دار است میگویند منجی که معلوم نیست باشد یا نباشد همه در جهان میگویند یک روزی بنده ای واقعی برای خدا خواهد آمد ، اینان فجایعی است که در ذهن هم سن وسال های من است ، اینان فاجعه هستند ، که بسی دردناک تر بحث های مثلا عقلی این جماعت است که با مطالعه نه چندان دقیق و شنیدن اندکی از چرند و پرند هایی غربی حاصل شده است.
سوگواری عقلی من از آن حرف هایی است که میگویند آری عده ای به نام دین در حال خوردن و بردن و چپاول هستند و هیچ کسی نیست در برابر آنها بایستد ، همه عدل و امامت را که اصول و پایه های تشیع هستند را سر نیزه کرده اند و معاویه مسلک از آنها استفاده میکنند که آری این جماعت که به نام دین ، این دو اصل را از دورن خورده اند و برای ما فقط ظاهرش را گذاشته اند که آن هم برای پیوسته خوردن خودشان است ولی هیچ گاه نمیپرسیم و نمینگریم که ما هم در حال خوردن آن ستون هایی هستیم که مدعی خوردنشان از درونیم  ، هیچگاه نمینگریم که آیا ما هم مشکلی داریم  ، اینجا ایران است و همواره اطرافیانمان را نمیبینیم.
همواره جامعه را دارای غده های سرطانی میبینم در حالی که غافلیم که غده های سرطانی شاید خودمان باشیم
البته بسیارند کسانی که زمام برخی از کارها را در دست دارند ولی آن ها چارپایانی هستند بسی کمتر از یک جلبک ، جلبک که خاصیتی دارد .
نگران باشیم ، فرزندانمان را در این جامعه ترک خواهیم کرد ، این را  آن گونه ویران نکنیم که تاسفی بماند که جبرانی برایش نباشد
معاویه مسلک زندگی نکنیم
ناسزا گفتن به کسانی که لیاقت خوبی را دارن افتخار ندانیم
همواره در حل مشکلات به دورن خود هم بنگریم، یاد داریم زمانی که مستندی به عنوان "راز " جامعه را بخصوص قشر تحصیل کرده متوسط را دربر گرفت چه حرف هایی بر سر زبان ها افتاد در حالی کل آن خلاصه حرفی بود از جعفر بن محمد که اگر قصد انجام کاری داری ابتدا درونت را برای آن مهیا کن
تشیع را عقل بنگریم در کنار احساس ، تشیع را فقط نماز و روزه و روضه و حج و ... نبینیم ، آن را در متن جامعه هم بنگریم و بخواهیم که تشیع را از  کف خیابان ها برداریم و زنده کنیم
تشیع سراسر زیبایی است ولی اکنون آن را همواره محدویت میبینیم و عقب افتادگی و جهان سومی
تشیع را فعالیت اجتماعی ببینیم نه نماز های پنهانی به ترس ریا شدن آن ها
تشیع را شکم مادری نبینیم ، آن را در دست بگیریم ، لمس کنیم ، بببینیم ، بیاندیشیم

والسلام

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد روان

گزارشکار مقامت 1

بای دانلود گزارشکار آزمایش شماره 1 ، با هدف بدست آوردن مدول یانگ میله ناشناخته بر روی مدول یانگ کلیک کنید


مدول یانگ

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

لحظاتی با یک شخص

سلام دوستان

این حرف از حرف هایی است که از جنس سکوتند

حرف هایی که برایشان هیچ مزدی نپرداخته ایم ولی گاهی رفتار را تامل برانگیز میکند ، در کودکی و حرف های کودکی با این حدیث بسیار روبرو شده ایم که یک ساعت فکر کردن همچون هفتاد سال عبادت ، این حدیث را به جرات میگوییم هیچ کدام از ما درک نکرده ایم و به معجزات آن آگاه نیستیم ، به شخصه میگویم که در دوران کودکی بسیار از این حرف برای دفاع از خود یا آزار دیگران استفاده کرده ام اما فایده آن! لحظه ای فکر کردن در رفتار و برخورد ها میتواند سیری هفتاد ساله را در زندگی اجتماعی و خانواگی انسان ایجاد کند که همواره از آن غافلیم .

رفتارهای ما در طول 24 ساعت شبانه روز بسیار نیازمند تفکر و بررسی است چرا گاها با یک حرکت اشتباه چند ثانیه ای و یا کمتر از یک ثانیه ، تصویر ذهنی اجتماع درباره خود را به نحوی تغییر خواهیم داد که شاید جبران ناپذیر باشد ، ایستگاه تامل!

خاطره ای را بازگو کنم ، روزی در حال بحث های دوستانه سوالی مطرح شد که هرچند مسخره و جهت سرگرمی بود ولی بسیار منطبق بر شرایط امروزی و آینده است ، سوال این بود که اگر روزی دختری را که با او ارتباط صمیمی داشته ای ، رفیق فابریک زن تو در آینده شود چه خواهی کرد؟؟ ، حقیقتا سوال جالبی بود و تبسم رو ایجاد خواهد کرد، ولی اندکی فکر کنیم و تصویر آینده رو مجسم کنیم ، واویلای است برای خود ، جواب یکی از دوستان زیبا بود که کلا برای آرامش در آینده باید گذشته ای آرام ،از آن جنس آرام ها داشت .

رفتار های ما در این اجتماع که درحال ورود به مرحله ای تازه از احساس و عقل است بایستی بسیار دقیق و حساب شده باشد ، در دنیای ماتریالیسمی ( ایکاش فقط این بود) همه به دنبال گرفتن ماهی از دریاچه گل آلود هستند و هرگز نباید گذاشت که دریاچه زندگی و تفکرات و رفتارتان گل آلود شود و یا آن را گل آلود کنند

به یک مساله در رفتار و اخلاق در اجتماع معتقدم و همواره آن را آویزه گوشم میکنم و تمام سعی خود را کرده ام که آن را فراموش نکنم ، البته این تفکر احتمالا برخواسته از استفاده بیش از حد آن در درس هاست ، کنش برابر است با واکنش ، شک نکنیم بازتاب رفتارمان را در آینده در خود خواهیم دید ،اگر در خود نبینیم در فرزندانمان آن ها را خواهیم دید ، این مساله ای نیست که بخواهیم از آن به سادگی بگذریم برای اثبات این حرف، از امروز ، از همین ساعت تمام رفتارهای بد خود را به تعداد یا موضوع به خاطر بسپاریم ، البته منتظر واکنش آن ها نباشیم چرا که این تفکر آسیب زاست ، و قطعا خواهیم دید که در سال بعد یا در سالیان بعد در زندگی خود برخورد آن ها را به نسبت شدید یا اگر مورد لطف روزگار قرار بگیرید به نسبت ضعیف خواهیم دید ، دروغ بگوییم  دروغ خواهیم شنید ، بزنیم ، روزی زده خواهیم شد ، بشکنیم ،روزی شکسته خواهیم شد ، و . . .

متاسفانه در بسیاری از موارد بازگشتی  وجود نخواهید داشت ، تصور کنیم در حال رفتن هستیم و بعد از آن که از هر پل گذشتیم آن را به نحوی تخریب کنیم که راهی برای عبور دیگری نباشد و اگر روزی بخواهیم برگردیم دیگر پلی وجود ندارد که بخواهیم از آن عبور کنیم و برگردیم.

گفتن زیبایی خاصی دارد و بسیار نیز از این مطالب میخوانیم ولی در کل که بنگریم متوجه خواهیم شد که هیچ تغییر بنیادی ایجاد نشده است چرا که همچون همیشه عقل به کنار است و او را شری میبینیم که کار را سخت میکند و تصورات را کوه ، و راه رسیدن به قله را سنگ!

جمله ای طلایی همیشه در ذهن دارم : گاهی تلاش های فراوانی میکنیم برای رسیدن به قله ، از قله های مالی و دنیوی تا اخروی و تمام تلاش ها عقلی و براساس آن چیزی است که صعود کنندگان گفته اند ولی در راه و رمانی که از رفتن برای مدتی منصرف میشویم می اندیدشیم خواهیم دید که آری مشکل اینجاست ، در همین نزدیک ، یا گفته ایم یا زده ایم یا شکسته ایم ، درمیابیم که نرسیدن از آن حرکاتی است که مرتکب شده ایم

والسلام./

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

smile

سلام
قبل از هر چیز و گفتن هر موضوعی ابتدا تحسین میکنم عکس زیر رو
تصویر زیبایی است و شاید مقدمه ای برای برخی از کارهایی که در جوانی بعضی از جوان ها و دوستان اتفاق میافتد به هرحال خانم ها در نوشتن جزوه تخصص و سلیقه مناسبی دارند و دوستان نیز گاهی غیبت میکنند ، یا مثلا جزوه نمی نویسند برای آن که گوش بدهند در کلاس و یاد بگیریند و بیشتر بنگردند به استاد یا خدایی ناکرده به دری ، دیواری یا ... ،اما دانشگاه ها بخصوص دانشگاها های بزرگ ، دانشگاه است و یا دانش گاه ،
با دیدن این عکس در یکی از خبرگزاری ها بسیار لذت بردم از دقت کسی که با قرار دادن این عکس معانی یا حرف های فراوانی را به ببینده منتقل میکند ،  بنده در معانی و مفاهیم دچار مشکل شدم چرا که هر معنی را میابی ، معنی دگری از پس آن هویدا میشود
بیچاره جزوه ها !!!
دوس دارم حرفی درباره غرور های حقیقی و کاذب بگویم که مدتی است در ذهنم بسیار خودنمایی میکند و به خواست بعضی ها آن را برای خودم بیان کنم که شفاف  تر شود و برای دیگران واضح و دقیق و شاید حرف هایم تفکری جدید باشد
برخی از مسائل را باید گفت ، نباید در ذهن آن ها را خفه کرد چرا که شاید یک نفر ، حتی یک نفر آنها را بخواند و مایل باشد
دوستان عزیزم روزگارتان بکام
والسلام ./
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد روان