اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

علی (ع)

سلام دوستان

تسلیت میگم شهادت بزرگ مرد تاریخ بشریت و ولی نعمت و رحمت انسان ها رو.

در باب علی نوشتن و گفتن کار هرکسی نیست و قاطعانه بگویم کار هیچ کسی نیست و اگر بگویم کسی علی را بعد از محمد(ص) نشناخت دروغ نگفته ایم و بزرگ نمایی هم نکرده ایم , علی بعد از پیامبر شاید قریب به نود روز بیشتر زندگی نکرد و روزهای سخت و عذاب آور او شروع شد ، و کسی هم بیان حرف های علی را نمیتواند درک کند و حرف هایش را بشنود ، علی بعد از فاطمه دیگر علی همیشگی نبود ، کسی توان شنیدن حرف هایش را نداشت جز چاه ، سخن علی کوه را متلاشی میکرد اما اشک های علی بود که آتش سخنان را خاموش میکرد که اگر اینگونه نبود زمین از آتشی گسترده میسوخت .

صدای راحت شدن علی از دست مردمان زمانه خود در آسمان پیچید ، صدای ناله های علی ، حرف هایش ، اشک هایش ، گفته هایش ، آنچه را دیده بود ،همه را در یک جمله خلاصه کرد و بانگش در عالمی پیچید که هرگزعلی را نشناخت ، " فزت ورب الکعبه" تمام رنج های علی در میان این چند کلمه هویداست ؛ غدیر ، خلافت ، فاطمه ، کوجه های خلوت و چادر خاکی ، سیلی و . . .

علی سال ها بود که در میان این آدمیان که هیج صفتی حاضر به وصفشان نیست زندگی میکرد ، او میدید تکه های جگر فرزندش را ، سر بریده پسرش را ، ناله های شبانه فرزندانش را ، کلاس های درس حق در میان باطل را ، زندان های عباسیان را ، سرگیجه های علی ، غربت محمد و علی را حتی بعد از هزار سال ، زنجیر های دست حسن را و ناله های هزار ساله مهدی را با درد های آشنا با درد های خودش ، اما هیچ کدام از آن ها او را از پا در نیاورد ، صورت کبود فاطمه بود که علی را هم ناله چاه کرد ، میخ خونین در بود که . . .

علی آینه تمام نمای خداست اما ما از آینه ها بیزاریم ، بیزار بیزار . . .

شهادتش تسلیت./

اما بکویم در شب های قدر آرزوهای کوچک را نطلبیم ، بزرگ بیاندیشیم و باز هم میگویم از خدا ، خودش را طلب کنیم

والسلام./

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 2

بسیار دوس داشتم دومین مطلبم درباب تفکر مسموم سکولاریسم در بین ما جوانان باشد که تمام زندگی مار را تحت تاثیر خود قرار داده است و خودمان نیز از آن بی اطلاعیم ، اما حرف هایمان بی ربط با نیتم نیست ، درگیر چیزهایی هستیم خود آگاه یا ناخودآگاه .

در زندگی روزمره خودمان مواجه خواهیم شد با تفکرات و حرف هایی که گاهی تفکرهایی داریم بر روی حرف هایی که هرگز نخواهیم زد ، تفکراتی وقت گیر و طولانی در ساخت کلمات و جمله هایی که هیچ گاه به سخن تبدیل نخواهد شد ؛ اما گاهی تبدیل به کلماتی خواهد شد که برای آنها قلم هایی را خشک میکنیم و صفحاتی را سیاه اما بی ارزش ، نسل ما، نسل واژه های پر است اما کاملا خالی ، بسیاری ، نمیدانیم که حتی برای چه خواهیم جنگید ، برای چه ارزشی در حال گفت و گو هستیم ، و از همه مهم تر برای چه چیزی درحال ساختنیم ، تاسف بار است که بسیاری از ما نسل بعدی در سیاست واقتصاد و عمران و اجتماع هستیم که باید جامعه را اداره کنیم یا اینکه جامعه را بسازیم.

در جامعه کنونی تعداد دختران و پسران هم نسل من که مشمول اکثرهم لایعقلونند زیادند و مثالی بارز برای آن خود من!

انصافا گذری داشته باشیم بر حوادث و اتفاقاتی که ما در طول روزهایمان با آن ساعت ها میگذرانیم و طی میکنیم ، مروری داشته باشیم بر حرف هایمان با خود و حتی با خدا ، مروری داشته باشیم بر کارنامه نیمه شب خودمان که آیا نمره قبولی راگرفته ایم یا نه !

ایدؤلوژی ما چیست ؟ این یکی از مهم ترین سوالات برای نسل ماست ، شاید برای بسیاری از ما مضحک باشد و شاید همچون خویش اصلا معنای این کلمه را ندانیم ، صورت سوال را تغییر دهیم اما جوابش تغییر نمیکند ، هدف از زندگی کردن ما چیست ؟ در این چشم اندازی که از جامعه آینده در ذهن بسیاری از ما هست ، سوال باید سوال بسیاری کلیشه ای باشد ، چرا که کثیرند کسانی که جواب هایشان حتی برای خود هم کثیر است ، هدف ها و آمال های پوچ و باطل و سطحی میتواند کل تلاش های ما را به خاکستری تبدیل کند که حتی نمیشود بر روی آن آتشی روشن کرد، دقت کنیم ، به خاکستری تبدیل خواهد شد زندگی ما  ،که حتی نمیشود  بر روی آن آتشی روشن نمود.

همگام سازی و توانامند سازی و افزایش قدرت های روحی و جسمی برای افزایش شعله های آتش درون و عطش برای رسیدن به هدفی قاطع و برتر نیازمند شناخت دقیق از خود ، انسانیت ، تفکرات ناخود آگاه مادی است و باید مراقبه کرد  در دوری از اعلان جنگ با خدا ، که اکثر ما در حال جنگیم و خود بی اطلاع و مدام نیز میخوانیمش در حالی که در وسط جنگیم و نیزه ای به دست برای جنگ حتی از پشت خنجر زدن ، و همه اینها و شناختن و دوری کردن و فهمیدن و همه و همه نیازمند شناخت شناخت اسلام است، در یک کلام همه دشمن اسلام شده ایم و خود بی اطلاعیم .

خصوصی گویم خصوصی ها را : نیزه هایمان را زمین بگذاریم و در آغوش بگیریم خود و خدایمان را .

والسلام./

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

شماره 1

به نام خدا

سلام دوستان عزیزم

این شماره اول از بیان ویژگی نسل ما و مشکلات ما و هادیان ما

تبریک میگم فرارسیدن ماه رمضان ، ماهی تمرین مشکلات جسمی و اگر شعور داشته باشیم مشکلات و دغدغه ها و درگیر ها فکری اگر هم نداشته باشیم جای نگرانی نیست همه از یک کوزه آب مینونسیم و کوزه ای که شرح حالش را خواهم گفت که از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت .

اما قبل از شروع بگویم که از تابستان مثلا آزادمان خوب استفاده کنیم که بتوانیم در آخر به راحتی حسرت بخوریم نه به سختی

از کجا شروع کنم یا از چه سوالی ؟ اما بهتر است با سوالی ساده ولی متفاوت در جواب هر شخص شروع کنیم که ایدولوژی هر کدام از ما برای زندگی چیست ؟ هدف ما از زندگی چیست و برای چه کاری است که هر روز با همه در ارتباطیم و برای چه کاری در جنب و جوشیم ،حواب ها متفاوت است ولی زیبا ، جواب هایی که گاهی نمیتوان از آنها به راحتی گذشت چرا که گاهی زیبایند و گاهی جذاب و گاهی قابل تاملند و گاهی حسرت آور ، اما شفاف بگویم که هرجوابی که بدهیم از کسانی که هیچ جوابی ندارن بهتر است .

به قضد خاصی نمینویسم البته نمیشود که با قصد خاصی ننوشت حتما قصد هایی وجود دارد ولی نه سیاسی بلکه تنها هدف جمع های خودی است که گاهی سیاسیون رو هم در برمیگیره البته حرفم سیاسی نیست ولی خب همه در یک جامعه در حال زندگی هستیم و باهم در حال گفت وشنودیم وگاهی هم دعواهای  الکی .

کاهی باید حقایق را در کارتون های تلوزیونی یافت ، یاد دارم در یکی از آنها این عبارت را شنیدم (فک کنم عین عبارت باشه) : " من یکی دیگه رو دوس دارم اون نمیفهمه ، اون من رو دوس داره من نمیفهم ، در کل یک مشت نفهم دور هم حمع شده ایم وتشکیل اجتماع را داده ایم" این دروغ نیسنت بلکه حقیقتی است تلخ البته تعمیم آن تلخ تر است و بر خلاف اصل جمله دیگر هیچ شیرینی خاصی ندارد ، اگر بخواهم تعمیمی از اجتماع زندگی امروزه است بنویسیم نمیشود چرا در پایان تعمیم عبارت استفاده شده را عده ای توهین تلقی میکنند و عده ای هم بهتان و عده ای هم ما را سیاسی میخوانند.

نسل ما در حال رشد در چنین جامعه است که فردای یک مملکت را در دست دارد ، حال کاری ندارم که در کجای زمین قرار است مملکت را در دست بگیرد ولی باید همه ما بدانیم که فردا را به دست چه کسانی بدهیم و مثال نقضی باشیم از حرف تکراری "تاریخ تکرار خواهد شد" .

البته دست خودمان هم نیست ، گاهی مجوریم دروغ بگوبم ، خر بپنداریم ، از همه مهم تر ماتریالست و یا از همه بدتر پراگماتیست های باشیم که بخواهیم البته سیاسی رو ، شاید آینده ای سکولار در دستان ما ، در قسمت دوم

والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان

نسل ما

سلام بر همه ، از آنهایی که دوستند و داریم دوستشان و از آنهایی که به پاس دوستی به این میاییند

الان دیر وقت است و واقعا توان نوشتن ندارم ونمیتوانم الان اندیشه هایم را پیدا کنم

دیگر از نسلی خواهم نوشت که میخواهند یه مملکت را درست بگیرند و آن را مثلا آباد ، از سیاست مداران و تاچران ، از دکتر ها و مهندس ها و از معلم ها و از مادر های بعد ...

نسل ما شاید ، در میان شاید های الکی رشد  کرده باشد ولی به میزانی هم بد نیستیم اگر چه ما را مسخره و مذخرف هم مینامند البته حق هم با آنهاست

ولی این بار مقایسه خواهم کرد ، از دیده ها میگویم و از شنیده ها و ...

امیدوارم که خدا فکر و قلم و دستانم را نیرو ببخشید

برای همه دوستانم آرزوی موفقیت دارم ، امیدوارم همیشه در داشتن بهترین ها موفق باشند

موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد روان