اعتماد به خدا کوه هارا کوچکتر نمیکند بلکه صعودمان را راحت تر میکند.

۱۲ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

شنبه های الکی

سلام دوستان

حرفم را با این جمله شروع میکنم که : کودک نگران وعده بعدی غذای خود نیست چون به مهربانی مادر خود شک ندارد

در طول روز شاید عده ای از ما چندین بار با زبان رسا و شیوای خود با خدای خود گفت گویی داریم و همه بلاغیر این را میگویند که خدای من فقط تو لایق پرستشی و تنها تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میجوییم

پاسخ بسیاری از شما و حتی خودم این است که خیلی حساس نشویم و خیلی دقیق به مسائل ننگریم در حالی که واقعا این چنین نیست اما ما به اموراتی خیلی حساس میشویم که بسیار دقیق و ریز باشند ولی رفتار ما که نقض کننده حرف خودمان نیز هست آنقدر ریز نیست که حساسیت بالایی بخواهد، آری اینگونه نیست.

اگر چند دقیقه به فکر فرو رویم و رفتارهای خود را دقیقا و بدون چشم پوشی بررسی کنیم و پشت پرده حرف ها و رفتارهایمان را نیز با آنها مورد بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که بسیار فاصله گرفته ایم و بسیار نیز پشیمان خواهیم شد و نکته قابل توجه آن است که در برخی از این امور گره هایی عجیب وجود دارد که هرگز به آن ها و چگونگی رفع آنها فکر نمیکنیم و حتی اموراتی را که بسیار ساده میپنداریم اگر تصور کنیم که گره ای در آن ایجاد شود با چه مشکلاتی برخواهیم خورد و گاها تصور آن هم سخت وعجیب است اما  پشت پرده چیست؟ واین سهل کننده امور کیست؟!

چند روز پیش داشتم نگاهی به یکی از تفسیر ها داشتم که بسیار در مورد رحمت خاص و رحمت عام خدای متعال صحبت میکرد که شاید در این مورد نگویم بهتر است و امکان دارد بدعتی ایجاد شود ولی این را در کل بگویم واقعا عجیب و قابل تامل که گاها این رحمت عام که خدای متعال به همگان دارند از کافران تا مشرکان و ... میتواند رحمتی خاص برای آن مخاطبان خاص خدا باشند .

همه میدانیم که خدا صادق الوعده است ، خودمانی بگوییم خوش قول است ومطمئنم  اگر چه بسیار گناه آلودیم ولی به پاس بعضی ازاعمالمان که متناسب با آنها وعده هایی داده ، در زندگی اتفاقات خوشحال کننده ای برایمان به وقوع خواهد پیوست؛ سعی کردم که منظورم را به راحتی منتقل کنم

امیدوارم اندکی تامل کنید ، خدا را شفاف تر ببینیم


والسلام./

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد روان

روزگار نوین

سلامی چو بوی خوش آشنایی

امروز بر آنم بگویم از روزها و حرف هایش

رویای صادقه  یکی از دوستان باعث شد که دکمه ها را بفشارم و بنویسم از روزگار

خواب دیدن که من مرده ام و در حال برگزاری مراسم خاکسپاری هستند که بعد از آنکه مراسم تمام میشود و من به جایگاه اولیه خودم بازمیگردم ناگهان اطراف قبر آتش گرفته و صدای مهیبی هم به همراه دارد و یکی از بستگان هم که در حال گریه کردن است آتش میگیرد

خواب عجیبی است و البته بسیار پند آموز و حقیقت را بگویم ستون های بدن و روحم را لرزاند و اندکی به خود آمدم که بله بنگر در کجای کاریم

بنگر در کدامین وادی قدم گذاشته ای و در چه حالی! به احوالاتت رسیدگی کن و بفهم وضعیت کنونی خویش را که در چند قدمی یار هستی یا بهتر بگویم چند قدم به سوی یار قدم گذاشته ای !

ناگهان همان شعری که آن را در بسیاری از محافل نقل میکنم به خاطرم آمد که آیا واقعا در مضمون شعر صادق هستم یا نه !

حقیقتا این حال روز همه ماست

خدا در زندگی ما بسیار غریب است از خیلی ها غریب تر

خدا دیگر آن دوست همراه همیشگی نیست ، او همراه ماست ولی ما همراه او نیستیم

شاید برخی ها حرف را قبول نداشته باشند ولی اندکی در جامعه خویش تامل کنیم میبینم وضع چگونه است وهیچ یک از ما قدمی برای بهبود بر نمیداریم و نشسته ایم و منتظر کسی که جامعه را اصلاح کند و البته خودمان نیز با جامعه همراه میشویم وبعد خود را یار و رفیق موعود مینامیم ولی باید بدانیم که سرورمان ، مولایمان ، امیدمان ، شاید نگاهی هم به ما نیانداز . شاید گفتم که شاید یکی از یاران بخواند

بنگریم و بفهمیم

بشنویم و بفهمیم

بگوییم و بفهمیم

و بفهمیم . . .

و به یاد داشته باشیم که در جامعه ناسالم نباید انتظار داشت سالم ها تربیت شوند 


والسلام ./

موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد روان