به نام خدای مسلمانان
قصد نوشتن نداشتم در این ایام ، حرف هایم که اعتراض بسیاری از دوستان را برانگیخت و همه شاکی که چگونه ای !؟
حقیقت همواره باعث برخی از اتفاقات میشود ، حرف هایی که در ذهن میگذاریم گاهی سنگین میشوند و خطرش در درون را باید پذیرفت و گفتن آنها باعث دوری بسیاری خواهد شد و  موجب تحقیق و شناخت دوستان خواهد شد که نمایان تر میشود تعداد دشمنان.
نمیدانم در طول روز چه مقدار به اطرافمان مینگریم و دقت میکنیم و کشف میکنیم یا اینکه چه مقدار به حرف هایی که زده میشود دقت داریم و متوجه میشویم که روبروی ما چه میگویند.
از همه این موارد بگذریم . . .
جامعه امروز ما که نام تشیع را به زیبایی زنده نگه داشته است همانند آتشی است که از درون خودمان را سوزانده است و در دور دست ها دشمنان را و در کمی آن سوتر انسان ها را به جرم مسلمان بودن به آتش میکشند نه به جرم تشیع بودن ، نه به جرم علوی بودن ، نه به جرم حسینی بودن ، نه به جرم مهدوی بودن ؛ این آتش تشیع که بایستی  درونمان را گلستانی کند در عشق و ذاتمان را قوی برای نمایش ظاهر با قدرتی فراسوی طبیعی ، ولی اینگونه نیست ، تشیع اکنون که همه با آن سر و کار داریم و آن را موروثی پذیرفته ایم تنها برای ما چیزهایی را در ذهن ها قرار داده است که به نام بهشت تنها خود را دوزخی میکنیم ، تاکید میکنم تنها با نام بهشت ، این بدون شباهت با آن داستان کلیسا نیست که در برابر مشکل اقتصادی ،بهشت را به تاراج گذاشتند و به حق هم فکری کردند که آن جماعت احمق را به درستی فریب بدهند ، با نام بهشت دست به عبادات میزنیم و تنها این عبادات را برای طلب مزد هایی انجام میدهیم که داشتن آن ها برای علی هیچ ارزشی نداشت ، عباداتی که خلاصه آنها تنها 24 دقیقه است و انتظار موفقیت هایی در 24 های گوناکون داریم ، عباداتی که تمام طلب هایی درخواست شده ، خودم  و حریم خانوداه ام است و انگار برای ما از درب حیاط آن طرف تر وجودی ندارد ، عباداتی که آنها را افضل عبادات میدانیم تنها برای رفع تکلیف است و به گفته فلان فلان ، هزار قصر در بهشت را نصیب میکند یا  ملکی در بهشت دارا  خواهی شد که هیچ فرشته ای توان آن را ندارد از یک طرف آن به طرف دیگر برود و ... اینان فاجعه های زندگیند ، منکر هیچ کدام نیستم ولی ... .
این سری مسائل گفتنی هستند و باید گفت ، همه را در ایام خاصی میشناسیم ، خدا در بروز مشکلات ، محمد را در ولادت و بعثت و رحلت ، علی را در 21 ها ، حسن را که نمیشناسیم با عرض پوزش در مخاطبین گوشی من نامش نیست ، حسین را در یک دهه آن هم بدون اتفاقات خاص یا اینکه ای بابا مردی بود در 1400 سال پیش یک حرکت اشتباه کرد ، هیچ گاه از مکتب حسینی حرفی نمیگوییم همه از عزاداری ها و ... میگویند  ، سجاد غریبه ای است آشناکه گاهی یادش میکینم  و میگوییم چه جالب که روز بعد عاشورا را در  تقویم نوشتن شهادت پسر حسین، باقر را که نگویم بهتر است ، صادق را میگویند موسس تشیع ،ای بابا ایشون که با این تشیع اختلاف را ایجاد کرد ، کاظم را فقط به نام پسرش میشناسیم و پسرش را فقط به نام مشهد ، محمد و علی را که اصلا نمیشمناسیم ، حسن را ،مخاطب موجود نیست ، مهدی را فقط میدانیم که روزی خواهد آمد ، خنده دار است میگویند منجی که معلوم نیست باشد یا نباشد همه در جهان میگویند یک روزی بنده ای واقعی برای خدا خواهد آمد ، اینان فجایعی است که در ذهن هم سن وسال های من است ، اینان فاجعه هستند ، که بسی دردناک تر بحث های مثلا عقلی این جماعت است که با مطالعه نه چندان دقیق و شنیدن اندکی از چرند و پرند هایی غربی حاصل شده است.
سوگواری عقلی من از آن حرف هایی است که میگویند آری عده ای به نام دین در حال خوردن و بردن و چپاول هستند و هیچ کسی نیست در برابر آنها بایستد ، همه عدل و امامت را که اصول و پایه های تشیع هستند را سر نیزه کرده اند و معاویه مسلک از آنها استفاده میکنند که آری این جماعت که به نام دین ، این دو اصل را از دورن خورده اند و برای ما فقط ظاهرش را گذاشته اند که آن هم برای پیوسته خوردن خودشان است ولی هیچ گاه نمیپرسیم و نمینگریم که ما هم در حال خوردن آن ستون هایی هستیم که مدعی خوردنشان از درونیم  ، هیچگاه نمینگریم که آیا ما هم مشکلی داریم  ، اینجا ایران است و همواره اطرافیانمان را نمیبینیم.
همواره جامعه را دارای غده های سرطانی میبینم در حالی که غافلیم که غده های سرطانی شاید خودمان باشیم
البته بسیارند کسانی که زمام برخی از کارها را در دست دارند ولی آن ها چارپایانی هستند بسی کمتر از یک جلبک ، جلبک که خاصیتی دارد .
نگران باشیم ، فرزندانمان را در این جامعه ترک خواهیم کرد ، این را  آن گونه ویران نکنیم که تاسفی بماند که جبرانی برایش نباشد
معاویه مسلک زندگی نکنیم
ناسزا گفتن به کسانی که لیاقت خوبی را دارن افتخار ندانیم
همواره در حل مشکلات به دورن خود هم بنگریم، یاد داریم زمانی که مستندی به عنوان "راز " جامعه را بخصوص قشر تحصیل کرده متوسط را دربر گرفت چه حرف هایی بر سر زبان ها افتاد در حالی کل آن خلاصه حرفی بود از جعفر بن محمد که اگر قصد انجام کاری داری ابتدا درونت را برای آن مهیا کن
تشیع را عقل بنگریم در کنار احساس ، تشیع را فقط نماز و روزه و روضه و حج و ... نبینیم ، آن را در متن جامعه هم بنگریم و بخواهیم که تشیع را از  کف خیابان ها برداریم و زنده کنیم
تشیع سراسر زیبایی است ولی اکنون آن را همواره محدویت میبینیم و عقب افتادگی و جهان سومی
تشیع را فعالیت اجتماعی ببینیم نه نماز های پنهانی به ترس ریا شدن آن ها
تشیع را شکم مادری نبینیم ، آن را در دست بگیریم ، لمس کنیم ، بببینیم ، بیاندیشیم

والسلام